29
شهريور
1402

هر روز نقاشیها و قصههای کوتاهی به قلم کودکان برای قصه باف ارسال میشود. ما آنها را با شما عزیزان به اشتراک میگذاریم. شما هم میتوانید قصههای خود را برای ما ارسال کنید.
قصه باف: قصه امروز از دلسا هشت ساله
روزی روزگاری یک بچه خرس از خواب بیدار شد و دید باران آمده و کم کم داره باران در حال قطع شدن است.
او یک دفعه متوجه شد آسمان رنگی شده.
اولش کمی ترسید ولی دید آسمان خیلی هم زیبا شده.
خرس کوچولو نمیدانست چه اتفاقی افتاده.
خرس کوچولو داشت به آسمان رنگارنگ نگاه میکرد. هرچی بیشتر نگاه میکرد، بیشتر تعجب میکرد.
رنگهای تو آسمان به حرف آمدند و به خرس گفتند: مگر تا حالا ما رو ندیدی که این قدر به ما زل زدی؟
بچه خرس دوباره ترسید و گفت: نه شما کی هستید؟
رنگهای زیبا خودشان را معرفی کردند و گفتند: ما رنگین گمان هستیم.
هروقت باران بیاید و فوری هوا آفتابی شود شما ما را میبینید.
ناشناس –
خیلی خوب بود
اعظم –
چه رنگین کمانی